طلب عشق
محمد اسحاق ثنا محمد اسحاق ثنا

گر در طلب عشق شدی یار خطر باش

ورنه راه خود گیرو زین ورطه گذر باش

گر شور به سر غلغله در دل اگرت نیست

در گوشه ای خود باش و به خود زمزمه گر باش 

هوشدار خموشی نبود رسم محبت

گر خواب پسندی تو برو فکر دگر باش

با شام میآمیز سفر سوی سحر کن

روشنگر مردم شو و هم نور نظر باش

در گلشن هستی به خوشی بال وپری زن

در نغمه گری هم سبق مرغ سحرباش

بگذار ز کاری تو شود مام وطن خوش

بردار قدم پیشترک یادی پدر باش

آن خرمن انباشته که از خون یتیم است

در محو "ثنا" آتش توفنده شرر باش

ونکوور کانادا

29-5-2013


May 29th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان